تحفه ای از حضرت مولا علیه السلام
تحفه ای از حضرت مولا علیه السلام
جناب حجة الاسلام و المسلمين آقای حاج سید علی رضوی کشمیری نقل کردند: یک شب زمستانی به اتفاق اخوی و عموزاده خدمت آقای مجتهدی مشرف شدیم. ایشان تنها بودند و به علت تمام شدن نفت، اتاق آقا سرد شده بود.
از قضا در ماشین، ظرف نفتی داشتیم، لذا نفت را آوردیم و اتاق را گرم کردیم.
لحظاتی بعد متوجه شدیم ایشان شام نخورده اند. در داخل ماشین مقداری شیر موجود بود، به سرعت شیر را آوردیم و پس از جوشاندن، مقداری نان در آن ریختیم، سپس همگی نان و شیر خوردیم. بعد از صرف غذا آقا فرمودند:
《آقاجان! تا دست نگیری، دستت را نخواهند گرفت.》
ما از ایشان درخواست کردیم که تحفه ای از حضرت مولا برایمان بگیرند.
آقا برای لحظاتی به حالت خلسه فرو رفته و بیان داشتند: 《 حضرت می فرمایند:
?هر وقت کارد به استخوان رسید،
یک حمد و سه قل هو الله بخوانید و بیست و یک صلوات بفرستید؛
مشکل به خواست خدا حل می شود.》
مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم
نصاب حسن در حد کمال است
زکاتم ده که مسکین و فقیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
در این غوغا که کس، کس را نپرسد
من از پیر مغان منّت پذیرم
چو《حافظ》 گنج او در سینه دارم
اگر چه مدّعی بیند حقیرم
?لاله ای ازملکوت جلد دوم صفحه ١۵۰