ترس شب عملیات
29 شهریور 1398
? ترس شب عملیات
? آغوش مامان‼️
? بچه هایی که سابقه بیشتری داشتند معمولا شب های عملیات نیروها را توجیه و دلداری می دادند.
? شب قبل از عملیات، یکی از برادران بسیجی، جوانی را پیدا کرده بود و داشت او را توجیه می کرد: هیچ نترسی ها! ببین هر اتفاقی بیفتد از این سه حال بیرون نیست؛ اگر شهید شوی، یکراست می روی پیش خود خدا؛ اسیر شوی، به امام حسین(ع) می رسی و دیگر این قدر در محرم و عاشورا مجبور نیستی به سر و سینه ات بزنی و چنانچه زخمی شوی و جراحتی برداری که نور علی نور است، آغوش مامان جان در انتظار تو است. دیگر چه می خواهی؟