#تشرفات
#تشرفات
آقای شیخ حسین کاشانی مؤلف کتاب ” گفتار بزرگان” می گوید:
در زمان تحصیل در اصفهان “در مدرسه عرب ها” که پشت مسجد جامع میدان نقش جهان واقع است، اشتغال به تحصیل کتب فقه و اصول داشتم و به اندازه ای سرگرم تحصیل بودم که در ایّام نوروز که اجباراً دروس تعطیل بود و هر کس به موطن خود سفر می کرد، ناراحت بودم که چند روزی درس تعطیل می شود.
غالباً برای اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب زیارت کنم، اعمالی را که در کتاب “مفاتیح الجنان” مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله علیه نوشته است، انجام می دادم ولی توفیق حاصل نمی شد.
من دیگر عادت کرده بودم و اعمال مخصوص دیدن آن حضرت را انجام می دادم.
تا این که یک شب در عالم خواب مشاهده کردم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله در بالای حجره مقابل درب نشسته اند و من در مقابل آن حضرت قرار دارم، گفتم:《السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا نبی الله》. حضرت طوری تبسم کردند و لبخند زدند که دندان های مبارک آن حضرت مشاهده شد و با دست مبارک خود اشاره فرمودند که در طرف راست آن حضرت بنشینم.
اما با خود گفتم: در مقابل رسول خدا صل الله علیه و آله باید ایستاده باشم، ولی بدون اینکه حرکتی داشته باشم ملاحظه کردم که در همان مکان که حضرت فرموده اند، نشسته ام. با خود گفتم: وقت را مغتنم بدارم و سوالی از آن حضرت بنمایم. در خاطرم مجسم شد که سوال کنم آیا آقا امام زمان ارواحنا فداه به زودی ظاهر میشوند یا نه؟
و در فکر بودم که زمان ظهور آن بزرگوار حتی برای خود امام عصر ارواحنا فداه معلوم نیست. در هر صورت سوال را طرح کردم. زیرا هیچ مطلبی در خاطرم نبود که سوال کنم.
حضرت فرمودند: 《بطیئی نیست》
یعنی: خیلی طول نخواهد کشید و ظهور آن حضرت نزدیک است.
بعد از خواب بیدار شدم و برخاستم در حالی که بوی بسیار خوشی در حجره به مشامم می رسید. فردای آن روز، پس از درس مرحوم “حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی” ، در مدرسه ی “جّده” کیفیت خواب خود را با ایشان در میان گذاشتم، آقای نجف آبادی بسیار خوشحال شد و دعا کرد و گفت:
خوشا به حال شما که مورد توجه صاحب شریعت هستید و به مقامات عالیه خواهید رسید و از شما استفاده خواهد شد و مرا بوسید.
?مجله منتظران شماره ٣٣