#تلنگر #داستانک
01 مرداد 1398
#تلنگر #داستانک
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راہ به عبادتگاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و …
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم