#جالبه_بخونید
02 تیر 1398
#جالبه_بخونید ?
? زمانی که کاروان حسینی به سمت کرب و بلا میروند، ام البنین میرود دم دروازه و به یک نفر میگوید که بروید عباسم رو صدا بزنید و بیاید،بگویید مادرت با تو کاردارد.
? عباس می اید و اورا در آغوش میگیرد.و میگوید نخواستم جلوی حسین تورو در آغوش بگیرم مبادا حسین حسرت بخورد…
? بعد به عباس میگوید مواظب برادرت حسین باش.
? از طرفی هم وقتی که خبرهای شهادت پسرانش رو بهش میدن اول میگوید از حسین چه خبر؟؟؟
? بعد که خبر شهادت حسین رو گفتند آهی کشید و گفت مگر عباس من زنده نبود؟؟؟
? اگر عباس من زنده بود محال بود بگذارد حسین رو شهید کنند.
? در عالم خواب حضرت عباس رو دیدند گفتند آقا جان راهی بگذار تا دعاهایمان نزد تو به اجابت برسد گفتند، هرکس حاجتی دارد نزد مادر من ام البنین برود…
ای به فدایت ام البنین ?