جور شیعه شکسته و شکسته تر...
جور شیعه شکسته و شکسته تر…
?و منتظر روسیاهت در حسرت دولتت پیرتر و پیرتر :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور…
⛅️⭕️⛅️⭕️⛅️⭕️⛅️⭕️
مردان زمانه رنگ معرفت گم کرده اند! نمی آیی؟
⛅️⭕️⛅️⭕️⛅️⭕️⛅️⭕️
شعر مردمان واژگون شده، اینجا باید تا توانی دلی بشکنی تا رفیق راهت شوند
آقا جان؛
هنوز عده ای نامت را به یاد دارند
هنوز هم هستند منتظرانی که غربت تو و انتظار تورا فریاد بزنند
اقا جان؛
شرمنده ی رخت… اینقدر آواز دلتنگی سر میدهیم،
آخر خیلی ها چشم دلشان به خواب غفلت بسته شده…
آقا جان ؛
نگاه ملتمسان بی پاسخ مانده…
آنکه روزگار سرگرم سنگ و خاشاکش ساخته چه داند که گوهر چیست
یااباصالح ادرکنی
تمام ذرات وجودم آمدن تورا فریاد میزند
آنکه دلش به عشق تو سبز است را از حرارت کویر چه باک…
ای غریب،
یابن الغریب،
یابن الغریب،
یابن الغریب…
غمِ دل سنگین است…
کی توان با چند لغت بار سنگین بر زمین گذاردن…
این جمعه هم گذشت…
و تو همچنان دلت از جور شیعه شکسته و شکسته تر…
?و منتظر روسیاهت در حسرت دولتت پیرتر و پیرتر :
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور…