#حــڪایتآمـــوزنده
28 فروردین 1398
✔️ #حــڪایتآمـــوزنده
روزی بُهلول به سـفر رفت او به شهر
وارد شد و به نانوایی رســــید و نان
خواست ولی چـــــون لباس درستی
نپوشیده بود نانــوا به او نان نداد و
بُهـــــلول رفت.
?اتفاقا مــــردی که آنجا بود بُهـلول را
شناخت بهنانوا گفت آیااو را نشناختی؟
او بُهلول بود نانوا بدنبالش دوید وقتی
به او رســـــید گفت: مرا ببخـش که اگر
چنین کنی من امشب تمـــــــام آبادی را
#طـــــعام می دهم، بهلول قـــبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانـــــوا گفت:
ای بُهلول #دوزخ یعنی چه بُهلول گفت
دوزخ یعنی اینکه تو برای #رضای خدا
نانی به بنـده خـ♡ـدا ندادی ولی برای
رضـــــایت دل بنده خـــدا یک آبادی را
طـــــعام دادی!!