#حوادث_فاطمیه
?????????
❣️﷽❣️
??#حوادث_فاطمیه ??
#قسمت4️⃣1️⃣
80 ـ زنان مدينه به عيادت مى آيند
خبرى در شهر مى پيچد: “بيمارى فاطمه(س)شديد شده است، او ديگر نمى تواند از خانه بيرون بيايد". عدّه اى از زنان مدينه به عيادت او مى آيند.
آنها در كنار فاطمه(س) مى نشينند و حال او را مى پرسند.
فاطمه(س) رو به آنان مى كند و مى گويد: “بدانيد كه من از شوهرانِ شما ناراضى هستم، زيرا آنها ما را تنها گذاشتند و به دنبال هوس هاى خود رفتند. عذاب بسيار سختى در انتظار آنها مى باشد، واى بر كسانى كه دشمن ما را يارى كردند".
زنان مدينه با شنيدن سخنان فاطمه(س) به گريه مى افتند.134
81 ـ عذر بدتر از گناه
زنان مدينه نزد شوهران خود مى روند و به آنها مى گويند كه فاطمه(س)از دست شما ناراضى است. بزرگان اين شهر به سوى خانه فاطمه(س)مى آيند. آنها مى خواهند از فاطمه(س)عذرخواهى كنند.
آنها به فاطمه(س) چنين مى گويند: “اى سرور زنان! اگر على زودتر از بقيّه به سقيفه مى آمد ما با او بيعت مى كرديم ولى ما چه كنيم؟ على به سقيفه نيامد و ما ناچار شديم با ابوبكر بيعت كنيم".
فاطمه(س) رو به آنها مى كند و مى گويد: “از پيش من برويد، من نمى خواهم شما را ببينم". همه، سرهاى خود را پايين مى اندازند.135
82 ـ عيادت ابوبكر و عُمَر از فاطمه(عليها السلام)
ابوبكر و عُمَر وارد خانه فاطمه(س) مى شوند… فاطمه روى خود را برمى گرداند، ابوبكر مى گويد: “اى دختر پيامبر!آيا مى شود ما را ببخشى؟".136
فاطمه(س) همان طور كه روى خود را به ديوار كرده است به او مى گويد: “آيا تو حرمت ما را نگاه داشتى تا من تو را ببخشم؟"137
سپس فاطمه(س) به آنان مى گويد:
ــ آيا شما از پيامبر اين سخن را نشنيديد: “فاطمه، پاره تن من است و من از او هستم، هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده است و هر كس مرا آزار دهد خدا را آزرده است؟”
ــ آرى، اى دختر پيامبر! ما اين حديث را از پيامبر شنيديم.
فاطمه(س) دست هاى ناتوان خود را روی به سوى آسمان مى كند و از سوز دل چنين مى گويد: “بار خدايا! تو شاهد باش، اين دو نفر مرا آزار دادند و من از آنها راضى نيستم".138
آنگاه رو به آنها مى كند و مى گويد: “به خدا قسم! هرگز از شما راضى نمى شوم، من منتظر هستم تا به ديدار پدرم بروم و نزد او از شما شكايت كنم. من در هر نماز، شما را نفرين مى كنم".139
83 ـ ترس ابوبكر از نفرين فاطمه(عليها السلام)
خليفه به سوى مسجد مى رود، امّا هنوز گريه مى كند، مردم نمى دانند چه كنند!
چگونه خليفه خود را آرام كنند!
آنها نمى دانند كه سياستِ ابوبكر است و او واقعاً از كار خود پشيمان نيست، گويا ابوبكر با اين گريه مى خواهد كارى كند كه مردم، گريه فاطمه(س) را از ياد ببرند.
سرانجام تصميم گرفته مى شود تا عدّه اى نزد خليفه بروند و به او چنين بگويند: “اى خليفه، اگر تو از مقام خود، كناره گيرى كنى اسلام نابود خواهد شد، امروز بقاى اسلام به خلافت توست، هيچ كس نمى تواند جاى تو را بگيرد". اين گونه است كه خليفه آرام مى شود.140
#ادامه_دارد…..
? أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج ?