حورُ العین !!
? حورُ العین !!
▫️همه گردانها این رسم را داشتند. فقط ما نبودیم. اصلاً در کل جبههها این رسم بود که شبها قبل از خواب، سوره “واقعه” را دستجمعی میخواندند. صفایی هم داشت.
همه دورتادور چادر مینشستیم و باهم شروع میکردیم به خواندن:
“اعوذوا بالله من الشیطان الرجیم … بسم الله الرحمن الرحیم … اذا وقعت الواقعه … لیس لوقعتها کاذبه …”
میاندار چادر ما “ابوالفضل نقاد” بود. سوره را میخواندیم، تا میرسیدیم به:
“و حورُ العین … کامثال اللولؤ المکنون …”
ابوالفضل شیطنت میکرد و “حورُ العین" را چند دقیقهای کش میداد و با زبان، دور لبانش را خیس میکرد و “بَهبَه” میگفت.
همان شد که تصمیم گرفتیم کاری کنیم تا این عادت از سرش بپرد. علت فقط این نبود، بعضی وقتها بحثهای کشدار و طولانی ایدئولوژیک او، سر همه را درد میآورد و تا نیمههای شب مزاحم خواب دیگران میشد.
تصمیم گرفتیم تا دهان ابوالفضل به صحبت باز میشود، همه باهم صلوات بفرستیم و اینکار را کردیم.
ابوالفضل سلام میکرد، صلوات میفرستادیم. خداحافظی میکرد، صلوات میفرستادیم. خلاصه تا لبانش میجنبید، همه صلوات میفرستادند.
یک هفتهای این وضع ادامه داشت تا اینکه نقاد تسلیم شد و گفت:
ـ باشه … باشه … دیگه حورُ العین رو کِش نمیدم … چَشم … فهمیدم … دیگه بحثای طولانی راه نمیاندازم … باشد دیگه از ساعت 9 شب خاموشی بزنید، منم ساکت میشم … قبول؟
حدود 30 سال بعد فهمیدم ابوالفضل، اوایل انقلاب از هواداران منافقین (مجاهدین خلق) بوده و مدتی هم در زندان اوین بوده؛ سپس توبه کرده و عازم جبهه شده است.
ابوالفضل نقاد متولد 1338 روز چهارشنبه 5 مرداد 1367 در عملیات مرصاد در اسلامآباد به دست منافقین خائن به وطن، به شهادت رسید.
مزار: بهشتزهرا (س) قطعهی 26 ردیف 14 شمارهی 30
پیام شهید ابوالفضل نقاد به خانواده اش:
“در نبود من شیرینی پخش کنید و شهادت مرا تبریک عرض کنید که انشا الله من برای شما با قیامت الصالحات و ذخیره الآخره باشم و بتوانم شفیع شما در آن دنیا باشم انشا الله تعالی.
من از افرادی که امام خمینی را یاری نمی کنند بی زاری می جویم و آنها را دعوت به اصلاح و تهذیب نفس و متهذب شدن میکنم.”
راستی ابوالفضل نگفتی از حورُ العین چه خبر؟ چیزی گیرت اومد؟
(حمید داودآبادی)
?دوران #دفاع_مقدس