حکایت
?حکایت?
شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت
شخصی نزد آن دعا کننده آمد و گفت:
آن قدر الله الله می گویی و جواب نمی شنوی. چرا اصرار می کنی؟
این همه سوز و دعای بی اثر بس است.
آن شخص ناامید و افسرده شد و دلش شکست.
در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود:
چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟
آن شخص گفت: آخر هر چه می گویم، جواب نمی شنوم، بنابراین ناامید شده ام.
حضرت خضر فرمود: مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟
همین که الله الله می گویی معنایش این است که
جذبه ای خدایی ، تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است.
?نی، که آن الله تو، لبیک ماست
?آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست.
?ترس و عشق تو کمند لطف ماست
?زیر هر یا رب تو لبیکهاست.
پس از این معانی و هشدار، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد
که این الله الله دلیل راه یابی و پذیرش به آن درگاه است.
?موجیم و وصل ما از خود بریدن است
?ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن ا