حکایت چادر من
17 آذر 1398
تابستان میشود
می گویند هوا گرم است
مشکی هم که جاذب نور خورشید
میسوزی! میپزی! بیچادر خنک تری!
زمستان میشود
میگویند باد و باران است
خیس و سنگین میشود!
دست و پاگیر میشود!
بی چادر راحت تری!
گفتم…
با من از سرما و گرما نگویید
با من از سختی و راحتی نگویید
حکایت چادر من
حکایت تکه پارچهای برای حجاب نیست
حکایت چادر من
حکایت عشق است
عشقی که ریشه در ۱۴۰۰ سال پیش دارد
چادر من
یادگار مادرم زهراست
هرگز از من جدا نخواهد شد
حتی به قیمت جان