#خاطرات_اسارت
09 بهمن 1397
#خاطرات_اسارت
در بيمارستان بغداد بوديم ؛ چند نفر اسير زخمی ، در يك اتاق ، مثل زندان.
ساعت 12 شب ، #فرهادمحمدی ، شروع كرد به خداحافظی و حلاليت طلبی از ما ، فكر كرديم میخواهند او را صبح زود ببرند اتاق عمل ، حالش از همه ی ما وخيم تر بود.
وقتی خداحافظی هایش را كرد ، پاهای خودش را داد به طرف قبله و خوابيد ؛
به همين سادگی رفت ؛ اما به ملكوت !!
ما مانديم با اندوهی زمين گير و بغضی گلو گير…
? شهدای غریب
? اللهم عجل لولیک الفرج…?