خاطرات_شهدا
24 شهریور 1398
#خاطرات_شهدا
می دونستم متاهله ، قرار شد بعد از ظهر روز 11 اردیبهشت همه برند مرخصی ، برگه های مرخصی صادر شد ، یک عده هم رفتند اندیمشک ،
قرار بود توی دوکوهه سوار قطار شویم ، نادعلی خیلی خوشحال بود ، ازش پرسیدم ، دلت برای خانواده تنگ شده !؟ ،
با خوشحالی و خجالت گفت ، برادر پارسا ، حقیقتش قراره ان شاءالله خدا یک فرزند به من عطا کنه و خانواده الان به من شدیدأ نیاز دارند و از اینکه دارم میرم کنارشان خوشحالم .
در حال صحبت بودیم که مقابل حسینیه شلوغ شد و یکی گفت ،
برادرها ! ، مرخصی ها لغو شد و الان آماده باش اعلام شده
نادعلی توی همون روزها شهید شد….
#شهیدنادعلی_طلعتی
? پلاک 10
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????