#خاطرات_شهدا
27 آذر 1398
#خاطرات_شهدا او در سیره شهدا ذوب شده بود… مــادر از خصوصیـاتش اینگونه روایت میکند : علیرضا لباس نو نمیپوشید … میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت: مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند او بسیجی به تمام معنا بود؛ وقتی از او میپرسیدم در پادگان چه کاره هستی؟ میگفت : جاروکشم … شوخ طبع بود و در عین حال با ادب از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند…. #شهید_تفحص_علیرضا_شهبازی