#خاطرات_شهدا
#خاطرات_شهدا
?علی بعد از اینکه نظر مسئولانش را برای اعزام جلب کرد، به عنوان #بهیار به جبهه سوریه اعزام شد. بعدها شنیدم که آنجا بیشتر کارهای #رزمی انجام میداد تا پرستاری و بهیاری .
?عکسهایی هم که از ایشان منتشر شد نشان میداد یک نیروی #تمامعیار رزمی است. نمیدانم چند وقت از اولین دیدارمان گذشته بود که شنیدم علی الهادی #شهید شده است .
?گویا داخل آمبولانس نظامی و در حین عملیات #امداد بوده که تکفیریها #آمبولانسش را میزنند و ۱۶/۶/۲۰۱۶ مصادف با ۲۷ خردادماه ۱۳۹۵ در #خانطومان به شهادت میرسد .
?وقتی پیکرش به #لبنان برگشت، من بیروت بودم. خود سید حسن نصرالله در تشییع باشکوهی که برای علی الهادی برگزار شده بود #سخنرانی کرد .
?همه جا پخش شده بود که پیکر #جوانترین شهید مدافع حرم حزبالله برگشته و مردم با افکار و عقاید مختلف برای تشییع آمده بودند. ما، چون کار #فرهنگی میکردیم رفتیم برای عکاسی .
?گفتند پیکر شهید فلان اتاق است. من دلم نیامد داخل بروم. یکی از بچهها رفت و عکسی انداخت. دوربین را نگاه کردم . چهرهاش طوری بود که انگار #آرام به خواب رفته است. حیف آن #چشمهای_شیدایی که بسته بود. علی شهید شده بود .
#شهید_علی_الهادی