خاطراتی از صالحان،
13 خرداد 1398
من به جهان نيامدم تا اگر و مگر برم
يا به طويله بدن کاه ز بهر خر برم
نامدهام ز شهر جان بر سر سوق اين جهان
تا بد و نيک اين و آن بنگرم و خبر برم
آمدهام ز لا مکان تا ز متاع اين دکان
هديه به يار مهربان دامن پر گهر برم
طائر برج وحدتم از حق و هوست حجّتم
طوطی هند رحمتم آمدهام شکر برم
يوسف مصر جان منم، مانده به سجن، اين تنم
تا که خلاص چون شوم دولت بیشمر برم
چيست خلاص سجن من؟ اينکه رها کنم بدن
درگذرم ز جان و تن خود ز ميانه در برم
خاطراتی از صالحان، ص 212