خبر دار حق
خبر دار حق
?در نجف که بودیم پیرمردی بود به نام حسین آقا كه آدم بسیار خوبی بود. حمال بود. همیشه ذکر ميگفت. برای کارش هر چه به او ميدادند، در جيبش ميگذاشت و ميگفت: «خدا برکت بدهد». در قيد این حسابها نبود که کم دادند يا زياد. نظرش اين بود که من این بار را برای خدا برمی دارم و او هم برای خدا یک چیزی به من ميدهد.
?همین حسین آقا یک بار من را کاملاً تکان داد. در نجف، مسجد ترکها و در نماز مرحوم امام بودیم. ظهر بود. وقتی که مکبر گفت: «الله اکبر»، یک دفعه ایشان فریاد زد: «تکبيرة الاحرام، خبردار حق است». صدای بلندي داشت. فریادي زد که بدن انسان می لرزید؛ یعنی ببین کجا ایستادی. مقابل حق ایستادی. حواس خود را جمع کن. ببین چه ميگویی و از او چه چيزي می¬خواهی. حواست را به او جمع کن برادر من! لکن حالا ناصری ميايستد نماز، حواس او همه جا هست جز حق. این هم نماز شد؟ آن نمازی که «تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ عنکبوت/25» و آن نمازی که «معراج المؤمن» است، آيا نماز ناصری است؟