#خدا_همه_را_میبیند
#خدا_همه_را_میبیند
مرد فقیـری پسـری کم سن و سال داشت روزی به اوگفت با هم برویم از میوههای درخت فلانباغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف #باغ رفتند. با این که پسـر می دانست که ایـن کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند.
سرانجام با هـم به کنار درخـت رسیـدند، پدر گـفت پسـرم! مـن بـرای میـوه چیـدن بالای درخـت می روم و تو پایین درخـت مـواظب باش و به اطراف نگاه کن ، اگر کسی ما را دید مرا #خبر بده
فرزند درپای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیـدن میوه شد. بعد از چند لحظه ، پسر گفت: پـدر جان، یکی مـا را می بیـنـد. پـدر از ایـن سـخن ترسید واز درخت پایین آمدو پرسید: آن کس که ما را می بیند کیست؟ فـرزند در جواب گفت هو الله الّذی یری کلّ احد و یعلم کلّ شیء؛ او خداوند است که همه کـس را می بیند و همه چیـز را می داند آقایون #مسئولین خدا همه را میبیند