#خداے خوب ابراهیم
26 بهمن 1398
?#سوء ظن?
?#قسمت دوم?
?#خداے خوب ابراهیم?
توے گیلان غرب و جزو نیروهاے گروه اندرزگو بودم.
یکے دو روز بود کہ رفتار ابراهیم با من تغییر کرد!
خیلے مرا تحویل نمے گرفت.
شب بهش گفتم:چیزے شده؟
گفت:از تو توقع نداشتم فلان کار را انجام بدهے.
با تعجب گفتم:من؟!اشتباه مے کنے.
بعد ثابت کردم من این کاررا نکردم.
ابراهیم صبح روز بعد مرا صدا زد.
اگر اجازه مے دادم حاضر بود جلوے جمع دستم را ببوسد.
خیلے معذرت خواهے کردو گفت:
من بہ خاطر حرفے کہ یڪ آدم… زده بود درمورد تو سوء ظن پیدا کردم.
خواهش مے کنم من رو ببخش.
دیگہ ندیدم کہ ابراهیم با شنیدن سخن این و آن،زود تصمیم بگیرد.
چون قرآن مے فرماید:
#اے کسانے کہ ایمان آورده اید،
اگر فرد فاسقے با خبرے بہ نزدتان آمد،پس تحقیق کنید تا مبادا ندانستہ بہ گروهے بے گناه حمله کنید و بعد از عمل خود پشیمان شوید.
(حجرات/۶)