#خشم_نگير!
? #خشم_نگير!
?مردى از اعراب به خدمت رسول اكرم (ص) آمد و از او نصيحتى خواست.
رسول اكرم در جواب او يك جمله كوتاه فرمود و آن اينكه : #لا_تغضب . خشم نگير!
?آن مرد به همين قناعت كرد و به #قبيله خود برگشت ، تصادفا وقتى رسيد كه دراثر حادثه اى بين قبيله او و يك قبيله ديگر #نزاع رخ داده بود و دوطرف صف آرايى كرده و آماده #حمله به يكديگر بودند.
آن مرد روى خوى و #عادت قديم سلاح به تن كرد و در صف قوم خود ايستاد.
?درهمين حال، گفتار رسول اكرم به يادش آمد كه نبايد #خشم_و_غضب را درخود راه بدهد، خشم خود را فروخورد و به #انديشه فرو رفت. تكانى خورد و منطقش بيدار شد، با خود فكر كرد چرا بى جهت بايد دو دسته از افراد بشر به روى يكديگر #شمشير بكشند،
?خودرا به صف دشمن نزديك كرد و حاضرشد آنچه آنها به عنوان ديه و #غرامت مى خواهند از مال خود بدهد.
?قبيله مقابل نيز كه چنين فتوّت و #مردانگى را از او ديدند از دعاوى خود #چشم_پوشيدند.!
?غائله ختم شد و آتشى كه از #غليان_احساسات افروخته شده بود با آب #عقل_و_منطق خاموش گشت.
?بيست گفتار، ص ۱۹۴.
?حکایتها و هدایتها در آثار استاد مطهری،صاحبي