خـدایی دارم ڪه خیلی دوستم دارم
20 آذر 1398
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
گاهی ڪه خیلی دلم از دنیـا میگیرد
آن وقتها ڪه نمیخواهـم
هیچ چشمی ببیند اشکهایم را
و هیچ گوشی نمیفهمـد
حرفهای تلنبار شدهٔ دلـم را
گوشـهٔ خلوتی باید پیـدا کنـم
بنشینـم
کتابت را باز کنـم
میخوانـم و ایـوب را یـاد کن
هنگامی ڪه پـروردگارش را
آهسته نـدا کرد
ڪه بہ مـن آسیب رسیـده
و تویی مهـربانترین مهـربانان
پس دعـای او را اجـابت نمـودیم
بہ اینجا ڪه میرسـم
سرم را میانـدازم پائین از خجالت
با خودم میگویـم
نامـردی نکن
خـدای همهٔ اینها همان خـدای توست
همین قـدر رحمـان و رحیـم
همین قـدر جـواب دهنـده
فقط میدانی رازش چیست؟
آرام و آهستـه بـروی
در گـوش خودش بگویی
دلـم گرفتـه…
بیخیـال غـمها
خـدایی دارم ڪه خیلی دوستم دارم