#خـــاطرات_شهدا
#خـــاطرات_شهدا
بساط روز 20 بهمن ماه با رسیدن شب ، کم کم بر چیده می شد. هوای سرد و سوزان زمستان فکه ، طاقت فرسا بود..
همانقدر که هوای داغ کربلا طاقت از ارباب و علی اکبر تشنه لب را ربوده بود..
آیا روضه لب تشنگی علی اکبر را در مقابل ارباب شنیده اید که ارباب را شرمنده کرد.. ؟؟
اینجا ابراهیم دوباره شرمنده شد اما عباس گونه به دنبال آب رفت ،
هنوز شب به صبح تحویل داده نشده بود که یکی از رزمندگان به سمت ابراهیم آمد و با صدای بلند گفت:
بخدا تا حالا هیچ کس نتوانسته توانمان را ببرد ، نه دشمن و نه آتش بی امانش ، اما حالا تشنگی امان مان را بریده ، یک کم آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در میاریم.
ابراهیم دست خالی بود و جز شرمندگی هیچ نداشت. صحنه را ترک کرد ، در حالی که از همه تشنه تر بود
چرا که موقع تقسیم آب ، به خودش حتی یک قطره هم نرسید.
دیگر ابراهیم را ندیدیم.
نگرانش بودیم تا اینکه متوجه شدیم در نبودش ، تا نزدیکی نیرو های خودی پیش رفته تا آب تهیه کند ، اما با اینکه می توانست بچه ها را تنها بگذارد ، برعکس ، با آب به سمت آن ها برگشت…..
#شهیدابراهیم_هادی
? سلام بر ابراهیم
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????