#خـــاطرات_شهدا
26 آذر 1398
#خـــاطرات_شهدا
پارچه را کنار کشیدم ، بهتم زد ، باورم نمی شد ، خود محمد حسین بود ، دوست همیشگی من ، هنوز داشت می خندید .
می خواستم وسایلش را زودتر به خانواده اش برسانم ، جیب هایش را که می گشتم یک کاغذ پیدا کردم ، رویش نوشته بود ،
می روم مادر که اینک کربلا می خواندم….
#شهیدمحمدحسین_شهربانو_زاده
? خط عاشقی ، ج 1 ص11
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????