##داستانک
06 خرداد 1398
#داستانک
ملک الموت، نزد حضرت نوح علیهالسلام آمد در حالی که او در آفتاب نشسته بود.
نوح به فرشته مرگ گفت:
برای چه آمده ای؟
ملک الموت پاسخ داد:
آمدهام جانت را بگیرم.
نوح گفت:
اجازه میدهی از آفتاب به سایه بروم؟
عزرائیل گفت:
آری
حضرت نوح علیه السلام به سایه رفت و آنگاه گفت:
ای ملک الموت! این عُمر درازی که در دنیا داشتم، انگار به اندازه همین رفتنم از آفتاب به سایه بود. حال مأموریت خود را انجام بده.
آنگاه عزرائیل، جان نوح علیهالسلام را گرفت.
?الأمالی للصدوق، صفحه ۶۰۲