#داستانک #پایان_مهلت
26 اردیبهشت 1398
#ریحانه
می گفتː «حالا که جَوونم دلم می خواد جوونی کنم؛ خوش باشم. از همه خوشگل تر باشم ???همه فقط به من نگاه کنن .»
دلم نمی خواد مثل مادر بزرگ ها یه #چادر چاقچور بکشم سرم و بِچَپَم تو خونه اون وقت هیچ کس سراغم نمیاد?اونوقت افسرده میشم …
خُب وقتی سنم کم کم رفت بالا ,به چهل، پنجاه که رسیدم یه سفر می رم مکّه و بعدش #توبه می کنم?.نماز می خونم؛ روسری سر می کنم .
حالا کــــووو تا اون موقع⁉️خیلی وقت دارم …?
بنده خدا اصلا فکرش رو هم نمیکرد مهلت زنده بودنش خیلی محدوده …
بعد ازاون تصادف حتی یک لحظه هم فرصت برای #استغفار پیدا نکرد ….?
▪️◾️◼️⬛️◼️◾️▪️
❌ #حجاب فریضه ای است که ترک آن فرصت قضا ندارد☝️☝️☝️
#داستانک
#پایان_مهلت