دختردارا میفهمن که چقدر دل کندن و رفتن سخته واسه بابا...
25 آذر 1398
?در سالن انتظار فرودگاه بودیم که نگاه کردم دیدم یسنا کنارم نیست . وقتی برگشت دیدم چند شاخه گل در دست داره و باخوشحالی بهم گفت : مامان بابا تو راهه ، بابا داره میاد …
‼️مامان بابایی قول داده بود برام عروسک خوشگلی بیاره و بابا امیرم که بدقولی نمی کنه و حتما برام آورده درسته مامان ؟! اشک در چشمانم حلقه زده بود و اینکه در خرابه شام چه گذشت بر درُدانه ی اباعبدالله…
‼️گفتم: آره مامان بابا امیر داره میاد ولی خوابه …
یسنا با شیطنت و معصومیتش گفت: خوب خودم بیدارش می کنم … گفتم: نمیشه دخترم . یادته بابا امیر بهت گفت; دعا کن شهید بشم ؟!?
الان بابا امیر #شهید شده و رفته پیش امام حسین (ع) …
✍️ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_امیرعلی_هیودی?
دختردارا میفهمن که چقدر دل کندن و رفتن سخته واسه بابا…??