{{دلنوشته انتظار}}
27 فروردین 1398
و باز انتظار . . . . .
اگر ندبه نمیخوانیم ؛
یعنے هنوز باید در انتظار او بمانیم…
و باز انتظار …
ولی مولای من زندگے سخت است…
آسمان تنگ دست و زمین تنگ دل گشته است؛
و ما اگر بر کوران جهالت ها و غفلت ها با همه سختیهاے زندگے، زنده مانده ایم؛
به همین نسیم حیات است…
با همه انتظارے که دلهایمان را شقه شقه کرده است
میدانیم،
این انتظار توست که ما را در برابر :
دنیا این دشمن پر زرق و برق نگه داشته است،
و اگر نبود امید آمدنت،
هزار بار در گرداب هلاکت او غرق بودیم،
گشایش کار ما در همین انتظار آمدن توست،
آنروز که بهارے شویم و سبز،
آنروز که آسمان دلمان آبے باشد، آنروزے که…
{{دلنوشته انتظار}}
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج