#دمی_با_شهدا
31 خرداد 1398
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
سید مجتبی خیلی حضرت زهرا سلام الله علیها رو دوست داشت. یه شب دیدم صدای ناله از اتاقش بلند شد با نگرانی رفتم سراغش دیدم پاهاش رو تو شکمش جمع کرده، دستش روی پهلوش گذاشته و از درد دور خودش میپیچه.
«بلند هم داد میزد: آخ پهلوم … آخ پهلو»
چند دقیقه بعد آروم شد. گفتم: …
#دمی_با_شهدا
نگاهی احساسی و متفاوت