با دنیا و بی دنیا باش!!!
حضرت سجاد (علیهالسلام) در دعای مکارمالاخلاق بعد از آنکه از حضرت حق برای اجداد بزرگوار و آباء و اولادش طلب رحمت میکند، میفرماید:
«و نبهنی لذکرک فی اوقات الغفله؛ پروردگارا مرا در حال غفلت و فراموشی و پیروی از نفس، به یاد و توجه به خودت آگاه ساز.وقتی انسان از خدا و ولایت فاصله گرفت، غافل است»
حضرت درواقع به پیروان و محبین هشدار میدهد که همیشه در خواب غفلت نباشید. به یاد خدا باشید. به یاد سفر طولانی آخرت باشید. دنیا و اشتغالات و عناوین، شما را از عالم برزخ و قیامت غافل نکند. متذکر باشید که همیشه اینجا نمیمانید. همیشه این منصب و ریاست و مال را ندارید. روزی اینها را از شما خواهند گرفت. پس حالا که اختیار و قدرت دارید، به یاد خدا و روز حساب و کتاب باشید.
یکی از معانی غفلت این است که انسان به واسطه کثرت اشتغالات دنیوی و صفات رذیله نفسانی، از خدا و اوامر و نواهیاش، غافل و فقط به فکر خود و عینیت و شخصیت و عزت و آبرویش است. وقتی انسان از خدا و ولایت فاصله گرفت، غافل است.
غفلت باعث پیروی از هوای نفس میشود. انسان که غافل شد، دنبال نفس و صفات رذیله میدود، اما امام سجاد (علیهالسلام)هشدار میدهد که انسان باید همیشه از خدا بخواهد در خواب غفلت نباشد. همیشه در فکر حیات ۴ روزه دنیا نباشد و حداقل بخشی از روزش را هم به فکر آخرت باشد. ائمه (علیهمالسلام) همیشه به مبدأ وصل هستند و لحظهای غافل نیستن. غفلت مال ما انسانهای عادی است .
اعمالی که از روی غفلت انجام میگیرد، اثر عمل را از بین میبرد، اما اثر ذاتی را از بین نمیبرد.
این عالم شاهد زیاد دارد حضرت امیر (علیهالسلام) میفرمایند: «دوام الغفله تعمی البصیره؛ غفلت که زیاد شود، چشم قلبت را کور میکند.»(۱)
وقتی در همه کارها غافل باشیم و هر کاری دلمان خواست، کردیم، چشم دلمان کور میشود
با نفس باید محاسبه دقیق کرد
امیرالمؤمنین (علیهالسلام )نیز میفرماید: «جاهد نفسک و حاسبها؛ حساب خودت را بکن. با نفس اماره خبیث جهاد کن.»(۴) نفس اماره خبیث است و با شیطان دست به یکی میکند که ما را منحرف کند. باید حسابش را رسید. انسان باید همواره از خودش بپرسد برای خدا، برای دنیا و برای مردم چه کردهام؟ چه خدمتی به خلق کردهام؟
دوری از صفات رذیله؛ عامل رفع غفلت
انسان تا زمانی که خودش را از صفات رذیله نجات ندهد، موفق به رفع غفلت نمیشود. مادامی که صفات رذیله در انسان وجود دارد، موفق نمیشود غفلت را از بین ببرد، ولو یکی باشد.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «در هر خانهای که سگ باشد، ملائکه رحمت نازل نمیشوند. حضرت میخواهند بفرمایند سگ چون نجس است، مانع نزول رحمت حق میشود. صفات رذیله هم همینگونهاند. در وجود هر شخصی که باشند، مانع نزول رحمت الهی به سوی آن فرد میشود.»
از طرف باری تعالی به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله )خطاب شد:
اگر کسی به اندازه ملائکه آسمان و ملائکه موکل زمین، نماز بخواند و روزه بگیرد، در حالی که حب دنیا دارد، به قدر سر سوزنی این اعمال از او پذیرفته نمیشود.
اینها به معنی ترک دنیا نیست. خدا میخواهد بگوید دنیا را داشته باش، اما علاقه به آن نداشته باش. برای به دست آوردن دنیا دینت را نفروش. دینت مقدم بر هر چیزی باشد. دنیا را داشته باش؛ چون عزت و آبرویت است، اما بهخاطر دنیا دینفروشی نکن. برای خاطر دنیا گناه نکن. با خدا جنگ نکن.
حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیهالسلام) داشت از مسیری عبور کرد. دید یک نفر سجده کرده و دارد گریه میکند و ناله میزند و حاجتی را از خدا میخواهد. ایستاد و مقداری نگاهش کرد. دید خیلی منقلب است و اشک میریزد. گفت خدایا اگر حاجت این بنده دست من بود، به او میدادم. حضرت حق فرمود:
او مرا میخواند و گریه هم میکند، اما علاقه شدیدی به بزهایش دارد. علاقهاش آنجاست نه پیش من.
————————————————————
پی نوشت ها:
[۱] غررالحکم، ص ۲۶۶
[۲] سوره اعراف، آیه ۱۷۹
[۳] مصباح الشریعه، ص ۸۶
[۴] غررالحکم، ص ۳۷۱
[۵] همان
صوت شرح دعای مکارم الاخلاق آیه الله ناصری
ایمان چیست؟؟
«و بلغ بایمانی اکمل الایمان »
جمعی از محققان را عقیده بر آن است که: ایمان از ماده «امن »و آن حالت آرامش و اطمینان خاطری است که در باطن انسان تحقق می یابد. پس ایمان تنها عقیده قلبی است. اقرار به زبان و عمل به بدن، از شرایط ایمان است. این گروه به آیات زیر استشهادمی کنند.
(کتب فی قلوبهم الایمان) (1)ایمان را در دل های آنان [حزب الله] نوشته است.
(قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمایدخل الایمان فی قلوبکم) (2)اعراب بادیه نشین گفتند: ما ایمان آوردیم، بگو ایمان نیاورده اید، بلکه اسلام آورده اید و هنوز ایمان در دل های شماداخل نشده است.
اگر عمل صالح جزء ایمان و مجموع عقد قلب و عمل یک چیز باشد، آن گاه «عمل صالح » که خودش جزء ایمان است عطف بر نفس خود، یعنی ایمان شده، در حالی که عطف شی به نفس خود از نظر ادبی غلط است، پس باید گفت: «عمل صالح »ایمان نیست. در مقابل آنان، محققانی هستند که می گویند:
ایمان هم عقد قلب است و هم عمل جوارح. این گروه به آیات و روایاتی نظیر حدیث نبوی زیر استدلال می کنند:
«الایمان معرفه بالقلب وقول باللسان و عمل بالا رکان ». (3) ایمان عبارت از عرفان قلب وعقیده باطنی و همچنین گفتار زبان و عمل جوارح و ارکان است. درتاریخ، افراد فراوانی بوده اند که حق را شناخته و منکر شده اند،مانند: ابلیس و ابوجهل و فرعون. (4)
امام صادق(علیه السلام) در این باره فرموده است: «تمام ایمان عمل است»، اگر برادران و خواهران مسلمان بخواهند طبق گفته قرآن شریف، واجد ایمان باشند، باید هر سه مرتبه ایمان را در نظر داشته باشند، از جهت زبان، اعتراف، ودر مقام عمل اوامر الهی را اطاعت کنند، تا بتوانند جایگاه خودرا در صف مردم با ایمان و مؤمنین راستین قرار دهند.
پی نوشت:
6. مجادله (58): 22. .7حجرات (49): 14. .8 بقره (2): 25 و277، عصر(103): 1..9 میزان الحکمه، ج 1، ص 301. .10(27): آیه 14 (2): آیه 146 و143
«وهب لی معالی الاخلاق و اعصمنی من الفخر».
بار الها به من برترین اخلاق را عطا فرما و از فخر و مباهات به مکارم اخلاق، در بین مردم مصون و محفوظم بدار.
رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) فرموده:
«خداوند دوستدار اخلاق برجسته است و از فرومایگی و خلقیات پست بیزار است. »1
محاسن اخلاق و مکارم اخلاق با یکدیگرمتفاوت هستند.
«محاسن اخلاق» به معنای «خوی خوب و پسندیده» است و «مکارم اخلاق»به معنای «بزرگواری و کرامت نفس ».
در روایات زیادی آمده است که، عموم اخلاق حمیده و به ویژه مکارم اخلاق در قیامت، کفه اعمال خوب را سنگین می کند و موجب نجات و رستگاری می شود. علاوه بر این در روایتی آمده است که،تخلق به مکارم اخلاق همچنین مایه سعادت و رستگاری در زندگی دنیوی است. عن امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال:
«لو کنا لا نرجوا جنه ولا نخشی نارا ولا ثوابا ولا عقابا لکان ینبغی لنا ان نطلب مکارم الاخلاق، فانها مما تدل علی سبیل النجاح ».2 اگر به فرض، به بهشت امید نمی داشتیم و از عذاب الهی خایف نمی بودیم، شایسته انسانیت آن بود که در پی مکارم اخلاق باشیم، زیرا کرامت خلق، ما را به راه رستگاری هدایت می کند و موجبات سعادت را فراهم می آورد.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس
اما امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توصیه به مکارم اخلاق و پرهیز از مدارا بانااهل می فرمایند:
«احمل نفسک من اخیک عند صرمه علی الصله وعند صدوده علی اللطف و المقاربه و عند جموده علی البذل و عندتباعده علی الدنو و عند شدته علی اللین و ایاک ان تضع ذلک فی غیر موضعه او ان تفعله بغیر اهله ». 3
خود را در باره برادرت وادار کن که وقتی از تو جدا می شود به او بپیوندی و در هنگام روگردانی اش با لطف و محبت به او نزدیک شوی و زمانی که دچاربخل و امساک می شود به او کرامت کنی و چون از تو دوری کند توبه او نزدیک شوی و موقع تندی و شدتش، تو با نرمی و ملایمت بااو سخن گویی و بپرهیز از این که تذکرات مرا نابجا و بی موردبه کار بندی و آن ها را با افراد نااهل که لایق فضیلت اخلاقی نیستند اعمال کنی.
پی نوشت:
1. میزان الحکمه، ج 3، ص 146. 2.مستدرک الوسایل، ج 2، ص 283. 3.نهج البلاغه، نامه 31.
حق قوای شنوایی وبینایی و پا
حق قواى شنوايى
حق قواى شنوايى است كه آن را از شنيدن سخنان آلوده و شنيدنيهاى مضر دور نگاه دارى .
گوش كانالى است به سوى قلب - مركز ادراك ، تصميم گيرى و تاءثير پذيرى - انسان ، اين كانال را جز بر روى سخنان ارزشى و خير آفرين مگشاى ؛
سخنانى كه يا نتيجه مثبتى براى قلبت به ارمغان آورند و يا اخلاق كريمانه اى را به تو تعليم دهند.
ابزار شنوايى ، كانال و در ورودى قلب آدمى است و از اين طريق انواع معانى و مفاهيم به قلب مى رسد، خير باشد يا شر! و لاحول ولا قوة الا بالله .
حق قواى بينايى
حق چشم اين است آن را به حرام ندوزى و جز در مسير عبرت آموزى و بينش يابى و دانش اندوزى به كارش نگيرى .
همانا چشم گذرگاه عبرتها و درس آموزيهاست .
حق پا، به كارگيرى آن در مسير عزت و دين
حق پا اين است كه آن را به حرام دراز نكنى تا به كيفر الهى مبتلا نگيرى و به راهى نكشانى كه صاحبش را به ذلت افكند.
پا چونان استرى است راهوار كه مى بايست تو را در راه دين و پيروزى در ميدان ارزشها پيش برد و لا قوة الا بالله
حق اجتماعی(رساله حقوق امام سجاد علیه السلام)
حقوقى كه در رابطه انسان با جمع بر او واجب مى گردد. نخست حقوق پيشوايان تو و سپس حقوق رعايا و كسانى كه تحت سرپرستى تو قرار داند و پس از آن حقوق خويشاوندان قرار دارد.
فهرست حقوق اجتماعى
هر كى از حقوق اجتماعى كه بر شمرديم خود خاستگاه حقوق متعددى است .
حق پيشوايان در سه بخش بايد ملاحظه شود.
1 - حق سياستگذاران و سياستمداران و اداره كنندگان نظام اجتماعى .
2 - حق معلمان و سرپرستان علمى و فرهنگى .
3- حق مولا بر بنده . البته هر مربى و اداره كننده اى خود امام و پيشوايى به شمار مى آيد و حقوقى دارد.
حقوق رعايا و نيروهاى تحت سرپرستى انسان نيز سه است .
1 - حق رعايا و افراد جامعه كه به قانون فرمانروا و حاكم گردن مى نهند.
2 - حق نيروهاى تحت تعليم و شاگردان ، زيرا كسى كه چيزى را نمى داند و در مقام دانشجويى بر آمده رعيت فرد عالم به حساب مى آيد.
3 - حق كسانى كه تو اختيار دار آنانى مانند زنان و يا كسانى كه مملوك تواند
و اما حق خويشاوندان بسيار است و هر چه خويشاوندى نزديكتر باشد حقوق نيز بيشتر و جديتر خواهد بود.
ضروريتر از همه حق مادر سپس حق پدر و پس از آن حق فرزند و در مرحله بعد حق برادر و در مراتب بعد هر كدام كه نزديكتر و نزديكترند.
از حقوق خويشاوندان كه بگذريم حقوق اجتماعى در گستره اى ديگر مطرح است از آن جمله حقوق مربوط به مولا و سرپرستى كه تو را از قيد بردگى آزاد ساخته است
مولا و سرپرستى كه اكنون از الطاف او بهره ورى كسى كه به تو احسان كرده آن كه با نداى اذانش تو را به سوى نماز فرا خوانده ،امام جماعت تو، همنشين ، همسايه ، رفيق شريك ، اموال بدهكار، طلبكار، معاشر،
كسى كه عليه تو ادعا دارد، كسى كه تو عليه او ادعا دارى مشورت كننده با تو كسى كه با او مشورت مى كنى نصيحت خواه نصيحت گو.
آنان كه از تو بزرگترند، كسانى كه از تو كوچكترند، كسى كه دست نياز به سوى تو دراز كرده ، آن كس كه به او اظهار نياز مى كنى ، كسى كه با سخن يا رفتار به تو بدى روا داشته و كسى كه دانسته يا ندانسته درباره تو به خشونت رفتار كرده است .
سپس حقوق همه همكيشانت و نيز آنان كه كافرند ولى در ذمه اسلام در آمده اند و حاكميت سياسى را پذيرفته اند.
و سرانجام حقوقى كه بر اساس حالات مختلف و مناسبتهاى گوناگون به روابط اجتماعى تعلق مى گيرد.
خوشا به حال كسى كه خدايش يارى دهد و در پايبندى به اين حقوق استوار و موفق باشد