#روایت شب قبل از شهادت بروایت همسر غاده جابر
روایت شب قبل از شهادت بروایت همسر غاده جابر
آن شب قرار بود در تهران بماند. قرار نبود برگردد اهواز گفت:
«من امشب برای شما برگشتهام». گفتم: «نه مصطفی تو هیچ وقت به خاطر من برنگشتهای برای کارت آمدی».
با همان مهربانی گفت: «امشب برگشتم به خاطر شما از احمد سعیدی بپرس من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم هواپیما نبود. تو میدانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکردهام ولی امشب اصرار داشتم برگردم،
با هواپیمای خصوصی آمدم اینجا
وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده فکر کردم خواب است.
گفت: «من فردا شهید میشوم. ولی من میخواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمیشوم … من فردا از اینجا میروم و میخواهم با رضایت کامل شما باشد».
آخر رضایتم را گرفت. نامهای داد که وصیتش بود. گفت: «تا فردا باز نکنید»
بمناسبت سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران(۳۱خرداد۱۳۶۰)