زندگی عاشقانه ی مذهبی
15 تیر 1398
❤️زندگی عاشقانه ی مذهبی❤️
#شهید_امین_کریمی
#به_روایت_همسر
#قسمت_دهم
#خوش_ذوقی
روز آماده شدن حلقههای ازدواجمان، گفت: باید کمی منتظر بمانیم تا آماده شود!
گفتم :آماده است دیگر، منتظر ماندن ندارد!
حلقهها را داده بود تا دو حرف Z&Aروی آن حک شود،
اول اسم هردویمان روی هر دو حلقه حک شده بود….
سپرده بود که به حالت شکسته حک شود نه ساده!
واقعاً از من هم که یک خانمهستم، بیشتر ذوق داشت.
بعدها که خوشپوشی امین را دیدم به او گفتم چرا در خواستگاری آنقدر ساده آمده بودی؟
به شوخی و به خنده گفت:
میخواستم ببینم منو به خاطر خودم میخواهی یا به خاطر لباسهام!
از این همه اعتماد به نفس بالا حیرت زده شده بودم و کلی با هم خندیدیم.