زیاد #نذر و نیاز می کردم که طوریش نشه و اتفاقی برایش نیفته....
18 خرداد 1398
زیاد #نذر و نیاز می کردم که طوریش نشه و اتفاقی برایش نیفته….
عباس می گفت: مامان ، این نذر و نیازها رو نکن ، نذر کن آدم زیر ماشین نره ، برق نگیرش ، دزد نشه ، بی دین نشه ، مال مردم خور نشه ، اگه آدم در #راه_خدا بره شکر داره ، افتخاره….
یک بار رو به رویم نشست و گفت: ببین مامان ، این قدر تو رو دوست دارم که دنیا در مقابلش هیچی نیست ، اما شهید شدن را هم دوست دارم….
من آرزو ندارم زن بگیرم پیر بشم 4 تا بچه داشته باشم که وقتی مُردم زیر تابوتم لا اله الا الله بگن ، نه ، من دوست دارم #شهید بشم…..
وقتی دیدم این طوری داره التماس می کنه و قسمم میده ، دیگه نذر و نیاز نکردم….
#شھید_عباس_صابری?
#ولادت:۵۱/۷/۸
#شهادت:۷۵/۳/۵
#محل_شهادت_منطقه_عمومی_فکه
#عملیات_تفحص_شهدا