#سبڪزندگےاسلامے
#سبڪزندگےاسلامے
#خۅدسازےبهسبڪشهدا?
✅همین یه کار برای #هادےدݪها شدن کافیه‼️
محل کارش شمال شهر بود. هر روز با کت و شلوار می آمد سر کار. با کت و شلوار قامت ورزشکاری اش بیشتر معلوم بود و جذاب تر نشان می داد. یک روز گرفته و ناراحت به نظرم آمد. توی حال خودش بود. رفتم سراغش. گفتم: « ابراهیم چیزی شده؟» گفت:« نه چیز مهمی نیست.» گفتم: « اگه چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم.» سرش پایین بود. چند لحظه سکوت کرد. معلوم بود از چیزی ناراحت است. خیلی آرام گفت:« چند روزه یه دختر بی حجاب توی این محله بهم گیر داده؛ گفته تا تو رو به دست نیارم ولت نمی کنم!»?
اول چیزی نگفتم و رفتم توی فکر؛ ولی بعدش زدم زیر خنده.?
ابراهیم سرش را بلند کرد و پرسید «خنده داره؟! »
گفتم: « بابا ترسیدم، فکر کردم چی شده؟!»
بعد هم نگاهی به قد و بالایش انداختم و گفتم:« با این تیپ و قیافه ای که تو برای خودت درست کردی، خیلی هم عجیب نیست!»
گفت:« یعنی چی؟» یعنی به خاطر تیپ و قیافه ام اون حرف رو زده؟
پوزخندی زدم و گفتم: « شک نکن! »
روز بعد که آمد، روده به دلم نماند. سرش را تراشیده بود، خبری از کت و شلوار هم نبود، با همان قیافه آمده بود سرکار. روز بعدش، با سر و وضعی ژولیده تر آمد. شلوار کردی و دمپایی پوشیده بود. چند وقت کارش همین بود تا بالاخره از دست دختر هم محله ای و وسوسه هایش راحت شد.
? خودسازی به سبک شهدا، صفحه ٩٥_٩٦