سفر راهیان نور
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
?سفر راهیان نور
?داخل اتوبوس? نشستیم اتوبوس حرکت کرد #آقاابوالفضل دوربین? را روشن کرد و گفت: خانم این #عکس را نگاه کن. گفت: ببین این شهید? چقدر شبیه من? هست.
?دوربین گرفتم و به عکس #شهید نگاه کردم. به آقا ابوالفضل گفتم: واقعا شبیه هم هستید? به من گفت: این عکس را به کسی نشان نده❌ و این ماجرا را برای کسی #تعریف_نکن. گفتم: چشم…
?گذشت تا چند روز بعد #شهادت آقا ابوالفضل که خانه پدر? آقا ابوالفضل با بقیه خواهر ها و برادرانش جمع بودیم و مشغول نگاه کردن #عکسها و کلیپ های? آقا ابوالفضل بودیم. یاد عکس و آن شهید و #شباهت آقا ابوالفضل به اون شهید افتادم.
?عکس? را پیدا کردم و به #خواهر آقا ابوالفضل نشان دادم و گفتم: میدانی این کیه⁉️گفت: معلومه ابوالفضله دیگه. گفتم: نه آقا #ابوالفضل نیست? و داستان #جنوب را برایش تعریف کردم.
?آقا ابوالفضل 11 اسفند ماه? به #سوریه رفت و تحویل سال با من تماس گرفت☎️ در ایام عید که به من زنگ می زد از او پرسیدم: شما هم آنجا #عیددیدنی رفتید که گفت: بله کلی هم از #داعشی ها پذیرایی کردیم?
?سه روز قبل از #شهادتش نیز با من تماس گرفت و به او گفتم: دلمـ? برایت تنگ شده و آقا ابوالفضل با #مهربانی پاسخ داد که خانم تو در قدم هایی که من برمی دارم #شریک هستی? من جواب دادم که نمی توانی این بار به جای 45 روز 40 روز بمانی و زود برگردی که گفت: امکانش نیست⛔️ اینجا کار زیاد است. #فرودین ماه 1395 بر اثر ترکش خمپاره? در #العیس جنوب غرب حلب به فیض شهادت? نائل آمد.
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی