#سیره_شهدا
#سیره_شهدا
اولین روز عملیات خیبر بود ، از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم برمیگشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت میآمد ،
این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات ، یعنی خودکشی.
جلوی ماشین را گرفتم ، راننده آقا مهدی بود ، بهش گفتم ،چرا این جوری میروی؟! ، می زنندت ها!
گفت ، میخواهم به بچهها روحیه بدهم ، عراقی ها را هم بترسانم ! میخواهم کاری کنم آن ها فکر کنند نیروهای مان خیلی زیادند…..
#سردارشهیدمهدی_باکری
فرمانده لشکر 31 عاشورا
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
اولین روز عملیات خیبر بود ، از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم برمیگشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت میآمد ،
این طور راه رفتن توی آن جاده ، آن هم روز اول عملیات ، یعنی خودکشی.
جلوی ماشین را گرفتم ، راننده آقا مهدی بود ، بهش گفتم ،چرا این جوری میروی؟! ، می زنندت ها!
گفت ، میخواهم به بچهها روحیه بدهم ، عراقی ها را هم بترسانم ! میخواهم کاری کنم آن ها فکر کنند نیروهای مان خیلی زیادند…..
#سردارشهیدمهدی_باکری
فرمانده لشکر 31 عاشورا
? اللهم عجل لولیک الفرج…?