#سیره_شهدا
16 بهمن 1397
#سیره_شهدا
میدانست میزنندش ، ولی از محافظ خبری نبود. کلت بهاو داده بودند اندازه چماق. آرزو به دل ماندیم یک بار ببندد به کمرش.
یا توی کیف بود یا صندوق عقب ماشین ، توی محل کار هم میداد بچهها برایش بیاورند.
یک بار عصبانی شدم ، بهاو گفتم ، من دلم مدام میلرزه ، چرا اسلحه نمیبری با خودت؟
گفت ،
مامانی ، این رو دستمون میگیریم که دل شما خوش باشه ، و الا اون کسی که بخواد من رو بکشه ، اگه قرار باشه اجازه بده من کلت بکشم که دیگه تروریست نیست.
مطمئنم زمان ترور هم همراهش نبود…..
#شهیدمصطفی_احمدی_روشن
? یادگاران
? اللهم عجل لولیک الفرج…?