سیرهـ شهدایی
08 مهر 1398
?سیرهـ شهدایی
به نقل از مادر?
بار هابود برای دیدن عبدالعلی به مقری که تقریبا نزدیک به جزیرع مجنون بود رفتم برای دیدنش..
ولی حیف حتی جواب تلفن هایم را نمیداد
بار اخر که رفتم یکی از رفقایش تازه از خط برگشته بود
گفتم فرزندم خبری از عبدالعلی من نداری؟؟?
گفت مادرجان سردار بهروزی گفتہ به مادرم بگویید حال من خوب است ولی نمیتوانم بیایم اورا ببینم
اینجا اوضاع خیلی بد است
دلم راضی نشد گفتم باید بیایی وگرنه خودم می آیم خط…
بعد از گذشت چند روزعبدالعلی آمد
اورا با تمام عشق و علاقه در آغوش رفتم و او را بوسہ باران میکردم
یه دفعه عبدالعلی گفت
مادر میشود مرا جلوی این مادران بوس نکنی؟؟
آخر آنها هم روزی مثل تو فرزند داشتند
ولی دیگر نیستند?
#شهید_عبدالعلی_بهروزی
✨یاد همه شهدا با صلوات✨