شب شهادت حضرت زهرا (س) بود
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود برای رفتن به #فاطمیه آماده می شدم محمدمهدی سخت مشغول کار شده بود وقتی به سراغش رفتم که کارش تمام شده بود گفت: مامان! نگاه کن خوب درست کردم! برای حضرت زهراست(س) با دیدن تابوت ته دلم خالی شد و اشک تو چشمام جمع شد گفتم: آره مادر! مگه میشه کاری برای حضرت زهرا (س) انجام بدی و بد باشه! بازهم فاطمیه بو
شب شهادت حضرت زهرا (س) بود
برای رفتن به #فاطمیه آماده می شدم
محمدمهدی سخت مشغول کار شده بود
وقتی به سراغش رفتم که کارش تمام شده بود
گفت:
مامان! نگاه کن خوب درست کردم! برای حضرت زهراست(س)
با دیدن تابوت ته دلم خالی شد و اشک تو چشمام جمع شد
گفتم:
آره مادر! مگه میشه کاری برای حضرت زهرا (س) انجام بدی و بد باشه!
بازهم فاطمیه بود..
بیست و هفتم خرداد هشتاد و هفت..
ومحمد مهدی این بار مهمان حضرت زهرا(س) بود….
#شهید: محمدمهدی ایثاری
#تاریخ_شهادت: 1387/3/27
#محل_شهادت: تهران
#نحوه_شهادت: سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی
د.. بیست و هفتم خرداد هشتاد و هفت.. ومحمد مهدی این بار مهمان حضرت زهرا(س) بود…. #شهید: محمدمهدی ایثاری #تاریخ_شهادت: 1387/3/27 #محل_شهادت: تهران #نحوه_شهادت: سقوط از کایت موتوردار - پادگان آموزشی