#شبتون_شهدایی التماس دعای فرج....
26 آذر 1398
#تفکر
تمام دوستان و فامیل راهی سفر زیارتی حضرت زینب (س) در سوریه بودند.
فقط من بودم که شرایط مالی برای سفر نداشتم.
بخاطر همین بسیار ناراحت بودم ، رفتم سر مزار برادرم مهدی و گفتم ،
میگویند شهدا زنده اند ، من هم به این موضوع اعتقاد دارم ، من آرزو دارم که نائب الزیاره شما در سفر سوریه باشم.
همان شب مهدی را در خواب دیدم ، گفت به فلانی از دوستانم زنگ بزن و به فلان نشانی بگو که کار شما را ردیف کند.
بقیه ماجرا مشخص است ، من هفته بعد در حرم عمه سادات نائب الزیاره مهدی بودم….
? شیر کوهستان.
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج….
? اللهم عجل لولیک الفرج…?
??????????