#شمایل_حضرت_رضا_علیه_السلام
#شمایل_حضرت_رضا_علیه_السلام
جناب آقای رضا بیگدلی از قول آقای شیخ جعفر اقامجتهدی می گفتند:
در همان اوایلی که از عراق به مشهد عزیمت کرده و در آنجا اقامت گزیدم، عصرهای جمعه جلسه توسّلی داشتیم که بسیار با حال و موردتوجّه حضرت رضا(علیه السلام) بودوافراد خاص و اهل دل در آن شرکت می کردند.
یک روز جمعه قبل از اینکه به جلسه بروم
به حرم مطهّر مشرّف شده و به حضرت
رضا(علیه السلام) عرض کردم، آقا جان
فدای شما شوم، جعفر تصویری از شمایل
دلربایتان می خواهد، آن را محبّت کنید.
بعداز اینکه از حرم بیرون آمدم خود را
بسیار سرزنش کرده و در دل گفتم؛ حضرت که به من اینقدر عنایت دارند،
این چه در خواستی بود که از ایشان
کردم؟!
بالاخره به جلسه هفتگی که آنروز در منزل یکی از سرهنگ های مشهد بود
رفتم، محفل روحانی و مورد توجّهی بود
بعداز اینکه جلسه خاتمه یافت، صاحب
منزل گفت: تشریف داشته باشید با شما
کار خصوصی دارم.
هنگامی که همه افراد آنجا را ترک کردند به ایشان گفتم با من امری داشتید؟
گفت آقا جان امروز محفل با صفایی داشتیم و من آن را به فال نیک گرفته و
می خواهم برای شما نقل کنم آنگاه گفت:
مرحوم پدرم ک در زمان حکومت رضا
شاه سرهنگ بود در فن نقّاشی چیرگی و
مهارت خاصّی داشت. روزی مادرم به من
خبر داد که پدرت رحلت کرده و باید امور
کفن و دفن را انجام دهی، و هنگامی ک به خانه آمدم با یک امر غیر طبیعی مواجه شدم وآن اینکه:
دیدم مادرم سراسیمه و مضطرب به طرف من آمد و گفت پدرت چند لحظه
پیش دوباره زنده شد! و ازمن قلم و کاغذ
خواست!! من هم کاغذ و قلمی به او دادم
سپس مادرم گفت: حالا کسی را خبر نکن!
با خونسردی تمام به ایشان گفتم شاید آن
موقع پدرم فقط بیهوش شده و اکنون به
حال طبیعی باز گشته است و میخواهد
وصیّتی بکند، آنگاه نزد پدر رفتم و قضیه را از ایشان جویا شدم.
او در حالتی عجیب و استثنایی قرار داشت ماجرا این گونه تعریف کرد:
هنگامی که ملک الموت مرا قبض روح نمود و با خود بالا برد ناگهان حضرت رضا
(علیه السلام)تشریف آورده و فرمودند:
او را باز گردان! ما با او کاری داریم.
او هم به امر حضرت مرا مراجعت داد و دوباره زنده شدم! امّا حضرت را میدیدم
ایشان به من فرمودند:
شمایل مارا بکش!من هم کاغذ و قلمی طلب کردم و اکنون نیز شمایل ایشان را کشیده ام و بعداز
این جریان پدرم تا سه روز دیگر زنده
بود و سپس رحلت کرد و اکنون حدود
چهل سال است که این شمایل نزد من
است و هیچ کس از آن اطلاعی ندارد،
اکنون می خواهم آن را به شما تقدیم کنم.
آقای مجتهدی می فرمودند؛ در همان موقع، بی اختیار اشکم جاری شد و به
آن حضرت عرض کردم؛ جانم به فدایتان
شما می دانستید که امروز یکی از نوکرانتان خدمت می رسد و درخواست
شمایل می کند، از همین رو حدود چهل سال قبل عنایت کردید و سرهنگی را با
چنین هنری در حالی که از دنیا رفته بود
باز گرداندید تا شمایل مبارکتان را ترسیم
کند…که خواهش نوکری را امروز برآورید!
جانم به فدای شما امام رئوف که هنوز
درخواست نکرده حاجت انسان را می دهید.
آنگاه آقای مجتهدی آن شمایل را قاب گرفته و بالای سر تخت خود نصب
می کنند و البته ایشان شمایل مذکور را
فقط به افراد خاصّی نشان می دادند و
راجع به آن می فرمودند؛ به این شمایل
عکس نگویید؛ زیرا خود حضرت رضا(علیه السلام) بر آن جلوه کرده اند.
نا گفته نماند که این حقیر(موُلف) پس
از شنیدن این جریان با توسل به حضرت
رضا (علیه السلام)موفّق شدم آن شمایل
را که هم اکنون موجود است مشاهده و زیارت کنم.
?لاله ای از ملکوت ج۱