#شهید_جواد_محمدی
20 آذر 1398
#خاطره
?همیشهی خدا در حال #شوخی و خنده بود. جایی نبود که جواد باشد و خنده نباشد? تنها جایی که خندهاش را نمیدیدی، وقتی بود که باب روضه #حضرت_زهرا(س) و فرزندانش? باز میشد.
?به حضرت زهرا(س) #ارادت خاص داشت! تا جایی که در اعزام چهارمش به #سوریه، وقتی ترکش به #پهلو و سرش خورده? و به شدت مجروح شده بود، میگفت: در سوریه نشان از مادرم❤️ #زهرا(س) گرفتم و پس از این جراحت به وضوح شوق رفتن در چهرهاش هویدا بود و در #روضه مادر بیتابی بیشتری میکرد.
?تو روضههای بیبی، وقتی اسم #مغیره میومد از خود بی خود میشد و به سر و صورتش میزد?
?به آقای #نریمان_پناهی علاقه خاصی داشت? ایشون رو “حضرت نریمان” صدا میکرد. توی ماشین موقع جابجایی #شهدای_گمنام، مداحیهای ایشون روگوش میداد?
#شهید_جواد_محمدی?
#شهید_مدافع_حرم