#شهید_روح_الله_سلطانی
05 تیر 1398
در ۱۲ سال زندگی مشترک با آقا روحالله، خرید مایحتاج خانه با من بود.
کارش طوری بود که فرصتی برای خرید و بازار نداشت، اما در هفتههای مانده به روز شهـادتش، شده بود مسئول خرید مایحتاج خانه….
اخلاق و رفتارش عالی بود، اما عالیتر شد، آنقدر که یکبار به آقا روحالله گفتم: خیلی نور بالا میزنی، بوی شهـــــادت میدی…
با ذوق و خنده گفت: جدی میگی؟ مدام از من میپرسید: خواب شهـــــادتم رو ندیدی؟ در حالی که یکبار خواب شهــادتش را دیده بودم، اما به روی خودم نیاوردم، دلم نمیآمد برایش تعریف کنم.
امکان نداشت خنده بر لب نداشته باشد، حتی وقتی که ناراحت بود میخندید.
#شهید_روح_الله_سلطانی?
#ولادت:۵۹/۷/۱
#شهادت:۹۴/۳/۲۳
#محل_شهادت:پیرانشهر
#مبارزه_با
#گروهک_تروریستی_پژاک