شهید زین الدین:
روایت خواهر شهید محمدرضا دهقان?
با هم رفته بودیم کربلا، یک بار دیدم توی رواق روبروی ضریح خوابش برده و من هم برای بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم.
تا اینکه یک روز که مشغول دعا خواندن بودم،
آمد کنارم و گفت چقدر دعا می خوانی؟!! برو بنشین با آقا حال کن ،با آقا حرف بزن.
میگفت:
“خیلی خیلی لذت بخش است که خوابت ببرد ، چشم باز کنی و ببینی شش گوشه ارباب جلوی چشمانت است.”
بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم معراج شهدا به او گفتم به خدا اگر می دا
روایت خواهر شهید محمدرضا دهقان?
با هم رفته بودیم کربلا، یک بار دیدم توی رواق روبروی ضریح خوابش برده و من هم برای بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم.
تا اینکه یک روز که مشغول دعا خواندن بودم،
آمد کنارم و گفت چقدر دعا می خوانی؟!! برو بنشین با آقا حال کن ،با آقا حرف بزن.
میگفت:
“خیلی خیلی لذت بخش است که خوابت ببرد ، چشم باز کنی و ببینی شش گوشه ارباب جلوی چشمانت است.”
بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم معراج شهدا به او گفتم به خدا اگر می دانستم خوابت در حرم می خواهد این طور بشود و تورا به اینجاها ببرد من هم می آمدم کنارت می خوابیدم.
??????
?شهید زین الدین:
#یادشهدا_باصلوات
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
نستم خوابت در حرم می خواهد این طور بشود و تورا به اینجاها ببرد من هم می آمدم کنارت می خوابیدم.
??????
?شهید زین الدین:
هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید
آنها شما را نزد اباعبدالله (ع) یاد میکنند….
#شب_جمعه
#یادشهدا_باصلوات
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله