#شهید_سجاد_مرادی#نماز_عشق
#نماز_عشق
نصف شب بیدار شدیم..عملیات بود ..
حال و هوای بچه ها عوض شده بود…معلوم بود اتفاقاتی می افتد..راه افتادیم ..۷ نفر بودیم به فرماندهی شهیدسجادمرادی عملیات در شهر خلصه از توابع خان طومان و حلب بود ..
سوار ماشین شدیم..سجاد که خیلی شوخی میکرد و همیشه خنده بر لب داشت بیشتر از همه معلوم بود حالش دگرگون شده.. در راه زیر آتش شدید دشمن بودیم ..هر لحظه احتمال زدن ماشین ما بود …صدای انفجار … تیر قناصه…تیربار ها …تک تیرانداز ها …
بچه ها نگران انفجار ماشین بودن …اما باز هم سجاد شروع کرد…
شرط اول فرماندهی روحیه دادن به بچه هاست…سجاد شروع کرد به مداحی تا حواس بچه ها را پرت کند و به بچه ها گفت آهسته به خشاب ها بزنید …(به جای سینه زنی)
حدود ۱۵ دقیقه مداحی کرد ..
شعر معروف سیدرضا نریمانی ..
حسین جانم …
حسین جانم …
حسین جانم جانم جانم …
حسین جانم ..
حسین آقام …
حسین مولام …
ادامه داد …
اذان گفته بودند و کم کم داشت آفتاب میزد و ما نماز نخونده بودیم …
بچه ها گفتن سجاد ، آفتاب داره میزنه و نماز نخوندیم … چیکار کنیم ؟
سجاد اشاره کرد به سیدیحیی گفت :سید پیش نماز ماست …آقا سید چیکار کنیم ؟
شهیدسیدیحیی براتی که آخرین ساعت های زندگی رو سپری میکرد عاشقانه گفت : به خدا همین نماز با پوتین و عقب ماشین اون دنیا دستمون رو میگیره …
حدود ساعت ۱۰ صبح موشک و تانک و شهادت فرمانده و پیش نماز عاشق …
آری …شهیدسجادمرادی فرمانده دلها بود …شهیدسیدیحیی براتی پیش نمازی عاشق بود که بهترین نمازش را عقب ماشین به جا آورد …
✅یادمان باشد..شهدا هر کدام درس عبرتی هستند..پس این درس عبرت ها را برای دوستان خود بفرستید تا با شهدا آشنا بشن
#شهید_سجاد_مرادی ?