#شهید محمدجواد(جهان) شرفی
🔹قبل از عملیات بود. رفتم به یکی از گردان های رزمی. چشمم به محمد جواد افتاد, هیبتی عجیب پیدا کرده بود. لباس رزم پوشیده,چند جیب خشاب بسته بود و چند خشاب. چند نارنجک هم به کمر بسته بود. اسلحه بدست اماده رفتن. گفتم این چه حالتیه!
با خوشحالی و ذوق گفت:من از غل و زنجیری که کارهای دفتری به پایم بسته بود خودم را ازاد کردم. حالا به خط مقدم می روم و عشق می کنم و به تکلیفم عمل می کنم.
کربلای ۵ از غل و زنجیر دنیا خود را رها کرد و ازاد شد.
🌷در نامه ای نوشته بود. شب پیش خوابی دیدم که بهترین خاطره زندگی من است و امید دارم که تعبیرش خوب باشد. خواب دیدم شهید شده ام و مادر و همسرم بالای سرم گریه می کنند!
من به گریه انها خندیدم و گفتم نگاه اینان کنید, من زنده ام و انها بالای سرم گریه می کنند!
با تعجب گفتند تو چطور شهیدی هستی که زنده ای و صحبت می کنی!
از خواب پریدم و سجده شکر کردم و از خدا خواستم, انچه مقدر من است نصیبم کند. به امید استجابت این دعا.
🍃🌷🍃🌷
#شهید محمدجواد(جهان) شرفی
#شهدای_فارس
تولد:۱۳۳۷-خنج
شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۶-شلمچه
🍃🌷🍃