#شهید_محمود_کاوه
?روزهای قبل از #عملیات_بدر تازه از مهاباد به اهواز رفته بودیم?،و در پنج طبقه های اهواز مستقر بودیم،یک گردان از تیپ کماندویی نوهد ارتش به #تیپ_شهدا مامور شده بود و یک گردان از ویژه شهدا به نوهد.
?در صف غذا? بودیم،یکی از ارتشی ها هی نق میزد? که #فرماندهان سپاه جای گرم و نرم دارند و براشون شیشلیک و کباب? میبرند و انوقت ما برای ذره ایی غذا باید اینهمه تو صف بایستیم??
?همینطور بد و بیراه میگفت، و من تحمل میکردم?.عاقبت زدم روی شونه اون برادر ارتشی و گفتم، #اخوی اون اقا که چند نفر عقب تر از ما تو صف وایساده? و #یقلوی دستش هست رو میبینی⁉️
?گفت:اره، می بینم خب که چی❓ گفتم اون #محمود_کاوه فرمانده تیپ هست، بغض گلویش را گرفت?،هق هق #گریه امانش نداد،و این اقا محمود کاوه بود که دست بر سر ورویش میکشید وصورتش را #میبوسید.و حلالیت خواهی اون برادر ارتشی…
#شهید_محمود_کاوه