#شهید_مدافع_حرم
06 خرداد 1399
?پدرم طبق عادت به همه اعضای خانواده گفت بیایید #جلسه بگیریم، همه که جمع شدیم? گفت: میخواهم برای مدتی به دورهای در #تهران بروم.
?البته آنطور که بعدها متوجه شدم عموی بزرگم، مادر و خواهرم نیز از حضور وی در اعزام به #سوریه خبر داشتند ولی به من و برادر کوچکترم اطلاعی ندادند، با تعدادی از دوستان نزدیکش? نیز موضوع را مطرح کرده بود و من از 1ماه و نیم از اعزام وی متوجه حضور او در جبهههای #مقاومت و دفاع از حرم حضرت زینب (س) در کشور سوریه شدم
?اما خوب حساسیت من نسبت به این موضوع کم بود? چون اطلاع آنچنانی از #وضعیت جبهههای سوریه نداشتم. اعزام نخست پدرم 2ماه? طول کشید.
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
#شهید_مدافع_حرم