#شهیدجاویدالاثر_محمود_رادمهر
20 مرداد 1398
قبل از ماموریت آخرش به سوریه پایش در فوتبال شکسته بود برای اینکه زودتر برود سوریه، زودتر از موعد گچ پایش را در آورد کمی می لنگید اصرار می کردم برود عصا بگیرد قبول نمی کرد ته دلم فکرش را هم نمی کردم با این پا برود مأموریت.
خوشحال بودم که به مأموریت نمی رود اما محمود می گفت: «خانم، تو دعا کن هرچه خیر هست خدا همان را انجام دهد»
گفتم: «آخر تو چطوری می خواهی توی درگیری با این پایت فرار کنی؟»
خندید و گفت: «مگر من می خواهم فرار کنم؟ آن قدر می جنگم تا با دست پر برگردم من و فرار؟ »
منبع: کتاب شهید عزیز مجموعه خاطرات شهید رادمهر به روایت همسر شهید
#شهیدجاویدالاثر_محمود_رادمهر ❤️