شهیده_مریم_فرهانیان
24 مهر 1398
⭕️ #گناههای_کوچک
?یک روز مریم آمد و گفت: به من یک روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: تصادف کردی⁉️
?جوابی نداد… پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روی لولههای نفت که خدا میدانددتوی آفتابـ داغ خوزستان چقدر داغ میشدند؛ پابرهنه راه رفته!
?پرسیدم: چرا این کار رو کردی؟
گفت: غافل شده بودم این کار رو باید می کردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظر من است.
گفتم: تو که کاری جز خدمتکاری نمی کنی.
?گفت: فکر میکنی! بعضی اشارهها، بعضی سکوت های نابه جا؛ همهی اینها گناهای کوچیکیه که تکرار می کنیم و برامون عادی میشن?
#شهیده_مریم_فرهانیان
????