#طنز_جبهه
21 اسفند 1397
#طنز_جبهه
آبادان بودیم ، شب داخل سنگر شدم ، نمی دانستم کجا بخوابم تا بچهها اذیت نکنند !
محمد رضا از ته سنگر صدام زد و گفت ،
بیا اینجا پیش من بغل دیوار بخواب ، رفتم و کنار محمد رضا خوابیدم .
در رویا دیدم اسیر شدم ، و با یه عراقی دست به یغه بودم که با مشت زد توی سرم ، داد زدم یا ابوالفضل ، و با مشت محکم زدم توی شکمش ، که با صدای یا حسین ، از خواب بیدار شدم !!
دیدم محمدرضا داره از درد ناله میزنه و بچهها با خنده هاشون سنگر رو گذاشته بودند روی سرشون ….
? موسسه مطاف عشق
? اللهم عجل لولیک الفرج…?